وبلاگها
|
جنسگونگی زبان و بازی قدرتWednesday, January 11, 2006
بحثی بین مهدی جامی، نویسنده وبلاگ سیبستان و نازلی سیبیل طلا پیش آمده که دوست دارم جدا از توهین های پرتاب شده، نکته ای را مطرح کنم. از کسی پوشیده نیست که نازلی نوشته هایش را با طنز می نویسد و از "خود را جدی گرفتن" پرهیز می کند. شاید این یکی از مؤثرترین راه های مطرح کردن مسائلی باشد که امکان بحث در موردشان در فضای "جدی" موجود نیست. برداشت من از نوشته نازلی در پاسخ به نوشته سیبستان در مورد شارون، نقد او به استفاده از تشبیهات جنسگونه* و معانی تولید شده در استفاده از چنین زبانی می باشد. "پرده عصمت" دریدن شارون را شاید خواننده به عنوان "اصطلاح" رایج در زبان فارسی نادیده بگیرد و "زیر سبیلی" رد کند، اما برای آنان که در طول تاریخ ایران سبیل نداشته اند (و یا شاید باید گفت سبیل کلفت به معنای نشانه مردانگی نداشته اند، چرا که برای بسیاری از زنان ایرانی موی بالای لب زنان غیر طبیعی نیست و در زمان قاجار نشان زیبایی زن بوده)، "زیر سبیلی" رد کردن چنین زبانی، به دلیل جنسگونه بودن سبیل و زبان مشکل است. اینکه زمین و وطن به زنی باکره تشبیه شود که مردان غیور، "پرده عصمت" آن را در کشورگشایی هایشان بدرند، بدن زن را در زمینه ای گفتمانی، به جایگاه خشونت، فتح، و مالکیت مردانه تیدیل می کند. اینکه در نوشته های مهدی جامی، انقلاب به زنی تشبیه شده که مردان به دام عشق او افتادند، غافل از اینکه این زن اغواگر، "عجوزه ای پیر" بیش نبوده، در تولیدی گفتمانی (دیسکورسیو)، از مرد عامل/سوژه ساخته و زن را تبدیل به ابژه ای فتیش شده می کند. بارها در کامنت های قبلیم از مهدی جامی عزیز در مورد جنسگونگی زبان او شاکی بوده ام و او یا مستقیم و یا غیر مستقیم به من گفته که منظورش را نفهمیده ام، که قصد او چیز دیگری بوده. اما در نوشتن یک متن، قصد نویسنده نیست که مطرح است. معانی یک مطلب، جدای از نیت نویسنده آن در زمینه گفتمانی و با توجه به روابط قدرت است که تولید می شوند. یعنی این تنها بحث تضاد درون و بیرون متن نیست، بلکه معانی تولید شده در آنچه که فوکو به آن رژیم "قدرت، دانش، حقیقت" می گوید است که سوژه های بخصوصی را بوجود می آورند. یعنی آنچه که ما می نویسیم، از گفتمانهایی مطلع شده اند که سوژه ها و "رانده" ها را بوجود می آورند. دانشهای معقول و متین و در برابرشان، دانش های ملعون و مبتذل را بوجود می آورند که هیچگاه "حساب نمی شوند"، چرا که آنچه که "دانش" می دانیم به قدرت اجتماعی مرتبط است. در زبان سیبستان، این سوژه ها/عامل ها "مردان بزرگ تاریخ" هستند و "رانده ها" کلثوم ننه های تاریخ. همین که مهدی جامی "ادبیات کلثوم ننه" ای را به تمسخر می کشد نشان از این حقیقت دارد که برای او زنان هیچگاه سوژه/عامل تاریخی نبوده اند و نیستند. اما برای کسانی مثل من که در بین برگهای تاریخ به دنبال اثری از عاملیت پنهان شده زنان می گردیم، "عقاید النساء" آقا جمال خوانساری و یا همان" کلثوم ننه" در قرن هفدهم در اصفهان که جزوه های آن حتی به زبان ترکی هم در بازار تبریز فروخته می شده-- اما کسی آن را تاریخ حساب نمی کند، ولی کاترین بابایان آن را می یابد و آن را تاریخ می د اند -- و یا نوشته های "رکیک" و "بی پرده" بی بی خانم استرآبادی در "معایب الرجال" که افسانه نجم آبادی کتابش می کند، ادبیاتی است قابل توجه، نه اسباب تمسخر. نمی دانم چرا بحث بین سیبستان و سبیل طلا، در دید مهدی به "بازی نفرت" کشیده شده. از دید من، بازی، بازی نفرت نیست. بازی بازی زبان و قدرت است. در آخر سوالی هم از مهدی جامی عزیز دارم. در پست آخرش، مهدی جامی نامه های هوادارانش را به متن پست آورده و در پاسخ به یکی از هوادارانش که به او پیشنهاد کرده که در قبال "هرزه نگاران" وبلاگستان سکوت اختیار کند، می گوید: »در باره تذکر دلسوزانه شما من البته ترجيح می دهم سکوت کنم ولی راستش می ترسم اين سکوت حمل بر رضايت شود! و به هر حال اين رفقا را جری تر کند. من تصميم دارم در زمان خود مطلبی بنويسم در تحليل مکتب کانادايی وبلاگ نويسی که اين دو بزرگوار از موسسان و گسترش دهندگان آن اند و اگر اين شيوه آنها ادامه يابد چه بسا آن را جلو بيندازم.« من اصلاً نمی دانستم که مکتبی به نام "مکتب کانادایی" وبلاگنویسی وجود دارد. آیا این تقسیم بندی وبلاگنویسی چیزی است شبیه تقسیم بندی قاره ای فلسفه؟ یعنی عده ای مکتب فرانکفورتی دارند و عده ای نیز مکتب کلثوم ننه ای؟ تا جایی که من دیده ام در همین تورنتو (و حتی نه در مملکتی به وسعت کانادا) شیوه های متعدد وبلاگنویسی موجود است، اما بسیار کنجکاوم که به دلیل ارتباط این موضوع به مکان کار میدانی ام، مهدی عزیز توضیحی در مورد این "مکتب" بدهد. * جنسگونه = gendered |
|
<< Home